۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

چنين گفت فردوسي پاك زاد.....


مطمئنا" جوانان امروز بيشتر از همه نام جومونگ و اوشين و تام و جري را بلد هستند و حتي يك بيت از شاهنامه را هم نمي دانند...اين همان تهاجم فرهنگيست......البته ديدن سريال اقاي جومونگ و يا سريالهاي كيلويي كره اي كه كوچكنرين اموزش و پرورشي در انها وجود ندارد اشكالي ندارد و يك سرگرمي جالب است....به همان اندازه ساختن سريال حضورت يوسف هم خوب است....اما...اما ايا فردوسي را مي شناسيد؟؟؟ ايا افسانه ليانگ شامپو و لينچان بايد قهرمان فرزندان ما ايرانيها باشند ؟؟؟ ايا سريال مرواريدي در قصر و يا در زير زمين بايد انگيزه سركار نرفنن و خلوت شدن خيابانها باشد ؟؟؟ به نظر شما كشور ما كه داراي صدها اسطوره و افسانه هاي عبرت اموز است كه اروپائيان و ديگران از روي انها كپي برداري مي كنند نبايد تبديل به فيلم شود ؟؟؟ ايا مي دانيد هندوستان تا كنون دو فيلم در مورد داستانهاي شاهنامه ساخته است ؟؟؟ ايا فقط يك فيلم تا كنون در مورد كورش بزرگ در ايران ساخته شده است ؟؟ ايا ميدانيد مردم جهان به وجود كورش هخامنشي در فرهنگ جهان افتخار مي كنند ؟؟؟ اي م يدانيد مجسمه كورش را استاد شجريان در اسپانيا پرده برداري كرده است ؟؟؟ اگر شاه بودن اشكال دارد و منافاتي با اسلام عزيز دارد...چرا از يعقوب ليث صفاري كه زندگي او سر شار از تم هاي عشقي و فلسفي و فرهنگي و ايراني است فيلم نمي سازيم....بهتر خود را پيدا كنيم...شاهنامه درسهايي و سخناني دارد كه انسان را به شگفت وا مي دارد...مي دانيد بچه هاي امروز ايران خيام را اصلا" نمي شناسند ؟؟ در حالبكه خيام توسط سازمان ملل يك روز در تقويم جهان دارد و دانشكده هاروارد انگلستان كه دومين دانشكده معتبر جهان است ، موسسه خيام شناسي دارد...ايا مي دانيد شخصي به نام ادوارد فيكس جرالد خيام را ترجمه كرده و در سرتا سر عالم به دانشجوهاي رشته هاي ادبيات تدريس مي گردد...ايا مي دانيد ما در دنيا به غير از ايران صدها دانشمند فردوسي شناس و مولانا شناس و خيام شناس داريم......چرا انها به ارزشهاي فرهنگي ما پي برده اند ولي ما غافليم ؟؟!!؟


ضمن اينكه شما را دعوت به خواندن عميق اين شعر مي كنم يادي هم از استاد شاهنامه شناس ايراني استاد فريدون جنيدي مي كنم كه اميد وارم جواناني كه در ايران هستند بتوانند از كلاسهاي ازاد اين دانشمند بزرگ كه در روزهاي سه شنبه در خيابان كاخ برگزار مي شود بهرمند شوند...
داد و دهش نيك بر روان پاك فردوسي بزرگ

در این خاک زرخیز ایران زمین..... نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود....... وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان..... گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک..... همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد ......ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود ....گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما ؟.... که شد مهر میهن فراموش ما ؟
که ؟ انداخت آتش در این بوستان ....کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ .....خرد را فکندیم این سان زکار ؟
نبود این چنین کشور و دین ما .....کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود .....همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت ..کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر.... گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت..نه بیگانه جایی دراین خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت .....که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد .....که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند...... کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم..... کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن .....به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است..... دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم...... برون سر از این بار ننگ آوریم