۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

علامت صليب شكسته يا گردونه مهر و يا علامت خورشيد ؟!؟ پژوهش و نویسنده از پویا منصفی

علامتي را كه در زير شما مي بينيد ، چون اخرين بار توسط هيتلر در المان بر روي پچمها استفاده شد و هيتلر خود را ضد صليب مي دانست همه اروپائيان اين علامت را صليب شكسته مي دانستند،
پویا منصفی


چرخه خورشيد يا صليب شكسته تفسير و تحقيقي براي ايران دوستان




اما هيتلر فارغ از اينكه اين علامت را شكستن صليب و نفي آن مي دانست ، چون حكومت خود را اريايي به حساب مي اورد در قوانين ان زمان علامتها و رفتار و نشانه هايي را از اقوام ايراني و اريايي براي خود و افرادش و مردم المان برداشت و به عنوان يه علامت اريايي كه با بقيه ملل تفاوت دارد براي خود برگزيد، چرا كه اين صليبي كه به صورت شكسته مي بينيد علامت خورشيد و چهار عنصر طبيعت مي باشد،و ضمنا" بد نيست بدانيد كه چرا هيتلر با ايران روابط خوبي داشت و با پادشاهان قاجاري و شخص رضا شاه كبير بده و بستان راحتي داشت : چون ايرانيان را نيز بخشي از آريايي ها قبول داشت ومي گفت فقط فقط نژاد ژرمن ها و اريا يها نژاد برتر هستند، و بقيه نژاد ها را پست و عقب افتاده مي شناخت و براي همين هم با دنيا وارد جنگ شد و حتي بعضي از نژادها را تصميم گرفت از بين ببرد و نسلشان را از روي زمين پاك كند كه ازجمله مي توان به قوم يهود اشاره كرد كه هزاران يهودي به دستور هيتلر در كوره هاي مخصوصي سوخته و نابود شدند।



تصوير بالا كشفيات سفالهاي باستاني ايران است كه علامت صليب شكسته هيتلر و گردونه مهر ايرانيان بر وري انها نفقش بسته است..اين سفالها متعلق به 4 هزار سال پيش مي باشند.


نكته ديگه اي كه بايد براي خواندن اين مقاله بدانيد اين است كه المانها از نظر تاريخي شاخه اي از آريايها و شاخه اي از خاندان اشكاني به حساب مي آيند كه همان موقع از ترس قوم ماد و پارس به سمت اروپا مهاجرت كردند। آنها را تاريخ پارت ها مي شناسيم كه جد آلمانها يا ژرمنها به حساب مي ايند।
يك مطلب جالب نيز قابل توجه است كه هيتلر با تحقيق در رفتار و آداب و روسم اريايي ها در تاريخ خيلي مسائل را از انها اقتباس نمود। از آن جمله به غير از علامت خورشيد در وسط پرچم مي توان به علامت سلام آريايي كه به سلام خورشيد موسوم است اشاره كرد। هيتلر علامت سلام نظامي و غير نظامي را كه با جمله معروف ( هاي هيتلر ) در بين طرفداران خود جا انداخته بود به اين شكل بود كه دست چپ بالا برده مي شد و كف دست به نشانه خورشيد و روشنايي مقابل شخص مقابل قرار مي گيرفت و براي شادي و سلامتي هيتلر سلام مي فرستاند। । اريايي ها نيز به اين شكل به يكديگر سلام مي كردند و دست چپ را كه از قبل بر امده است را بالا مي بردند و كف دست را به معناي مهر ورزي و سلامتي ( بر گرفته شده از خواص خورشيد ) كه گرمي خورشيد و مهر آن به زمين به سمت شخص مقابل مي گرفتند و بر او سلام مي دادند। تنها فرقش اين بود كه هاي هيتلر نمي گفتند.





تصاوير سفالهاي كه در پايين مي بينيد همگي كشف شده در خوزستان و تپه اي ( سيليك ) در كاشان كه همگي نقش گردونه مهر را دارند ومتعلق به 3 تا 4 هزار سال پيش هستند.








علامت صليب شكسته ياچليپا يا گردونه مهر يا چهار باهو اريايي و يا دوران ارواح هندوها
چيست؟؟؟

صليب يا چليپاي شکسته يک نشانه آريايي است . در ايران و هند پيشينه دارد و به احتمال بسيار قوي از ايران بر اثر ارتباط و رفت و آمد هاي سياسي، اقتصادي و نظامي دوران باستان به يونان رفته است .

چليپا نخستين بار در حدود خوزستان يافت شد و مربوط به پنج هزار (5000) سال پيش از ميلاد مي‌باشدو به اين ترتيب پيشينه تاريخي آن در ايران به احتمال ، بسي کمتر از سابقه آن نزد آرياييان هند است و هرتسفلد آن را ”گردونه خورشيد“ ناميده است .





آثار بسياري با اين علامت در ايران کشف شده است بطور مثال اين نگاره بر دهانه پاره اي از خمره‌هاي سفالين که مرده‌ها را در آن دفن مي‌کرده‌اند ديده شده است . وضع اين خمره ها نشان مي‌دهد که آنها را به شيوه‌اي در دامنه تپه و کوهها در خاک مي‌گذارده‌اند که معمولا "در دامنه تپه يا کوهستان رودخانه اي روان بوده و دهانه خمره رو به خورشيد است که نمونه هاي آن تقريبا" در پانصد (500) متري آثار تاريخي طاق بستان در کرمانشاه ديده شده است.





کيفيت اين گورستان نشان مي دهد که مربوط به دوره مهرپرستي مي‌باشد.


اين نقش برروي پارچه دوران اشکاني که از کوزه‌هاي خمره‌اي به دست آمده و همچنين برروي بسياري از سفال هاي کشف شده حک شده است.

با پژوهشي در يونان پي مي بريم که در عصري عالم را ترکيبي از عناصر چهار گانه (آب ، باد ، خاک و آتش ) ذکر کرده اند و با بيان اين مطلب بايد دانست که اين علامت در يونان باستان نيز سابقه دارد. چون هنر ايران و يونان متقابلا" در يکديگر تاثير گذارده اند و بنا به نوشته گيرشمن هنر ايران بخصوص نواحي سيلک لرستان تاثير زيادي در هنر يونان بخشيده است و سابقه نقش چليپا در ايران قديمي تر از سال پانصد (500) پيش از ميلاد است به احتمال قوي اين علامت از ايران به يونان رفته و ارزش سمبوليک پيدا کرده است.

با نگرش به اين سابقه و طرز تفکر انديشمندان يوناني و همچنين تبادل فرهنگي و ارتباطات نظامي و سياسي که در عصر دولت هخامنشي ميان ايران و يونان و مصر جريان داشته است و بنا به سنتي که از روزگاران دور نسبت به عناصر چهارگانه که سازنده و پردازنده و گرداننده عالم هستي هستند احترام و تقديس مرعي شده است و با اعتقاد به اينکه از ترکيب و نزديکي اين عوامل به نسبت معين هستي و موجوديت شکل گرفته است ، بايد پنداشت اين علامت هر شاخه يا هر خانه اش که به پروانه هاي آسياي آبي و بادي بي شباهت نيست ، جاي يکي از عناصر يا مظهر يکي از عناصر بوده است که برروي هم با گردش و چرخش خود نظام طبيعت و ذات آفرينش را حفظ مي کنند و حرکت و تغيير و يا حيات و ممات بوجود مي آورند ، و رفته رفته اين پيکره به صورت ”سمبل“ در آمده و با ديدن آن بر اثر تداعي معاني ، عناصر چهارگانه مقدس در ذهن جايگزين شده و احترامات مذهبي مقرر به عمل مي آمده است.

آنچه از اوستا و با توجه به مقايسه خورشيد يشت و مهر يشت بر مي آيد و با توجه به اينکه خورشيد در روايات ديني گردونه اي نداشته و گردونه خاص مهر بوده است و با توجه به اينکه مهرپرستي از آيين هاي بزرگ جهان و يادآور عهد آريايي کهن مي باشد که رفته رفته با اصول آيين زرتشت و فلسفه مزداييسم ، در آن اصلاحاتي بعمل آمده است ، آيا بهتر نيست چليپا را گردونه مهر بلند پايه بدانيم نه گردونه خورشيد؟

با توجه به اينکه نشانه چليپا به شاهين و فروهر هم بسيار نزديک است ، مي توان پنداشت در زماني که از اهميت مهر کاسته شد ، نشانه مقدس ميتراييسم رفته رفته به شاهين مبدل شده و شاهين و نگاره فروهر تمام جاذبه معنوي و روحاني اين نشانه را گرفته و مظهر فر و شکوه مينوي گرديده است .

طبق برداشت عده اي از اقوام هندو در هندوستان كه موتقد به بازگشت روح يا همان تناسخ مي باشنداين علامت نماد دوران روح و بازگشت ان مي باشد. و به اين چليپاي شکسته نماد روح موجودات مي گويند.

انسان دوران باستان از هنگامي که دريافت تن بي جان تنفس نمي کند ، نفس را در مقام روح مورد توجه قرارداد . وقتي انسان مي‌مرد، انگار چيزي از بين نمي‌رفت ، بلکه روح بدن را ترک مي کرد و همچون پرنده اي به سوي آسمان ها به پرواز در مي آمد . بدين ترتيب ، پرنده به شکل چليپا تجسم يافت و چليپا نماد روح گرديد. هنگامي که زائري به زيارتگاهي قدم مي نهد معمولا" براي رستاخيز روح متوفي دعاي کوتاهي مي خواند. در واقع ، دعا تبديل به ذره اي از روح مي شود که رستاخيز را تسريع مي‌کند. به همين ترتيب هنگامي که معمار يا حجاري زيارتگاهي را مي‌سازد با اين اعتقاد که چليپا نماد حجاري شده روح است و به فرد درگذشته حيات دوباره خواهد بخشيد ، بنا را با چليپا تزيين مي کند.


آرامگاه داريوش و خشايارشاه بزرگ در نزديكي تخت جمشيد كه به شكل صليب يا گردونه خورشيد بر روي كوه كنده شده است.

مقبره شاه نعمت اله ولي در ماهان کرمان دو مناره دارد که تمام آن با چليپا تزيين شده است ، اين صليبها دو نوع اند ، يکي سفيد و ديگري سياه.

مناره باغ قوشخانه اصفهان با صليب هاي مجوفي که در صليب هاي شکسته ادغام شده اند تزيين شده است.
از ديگر جاهايي كه خودم بارهاديدم داخل گنبد مسجد جامع يزد است.

ترکيب چليپا و چليپاي شکسته به عنوان يک واحد تزيين حاصل تفکري هنرمندانه است.

آرامگاه شيخ صفي‌الدين در اردبيل کاشي‌هاي تزييني فراواني دارد. در قسمت بالاي اين تصوير يک پيکان سياه در زمينه سفيد ديده مي شود . اين پيکان اضافه شده است تا چليپاي خطي سياه که در بين دو چليپاي شکسته سفيد قرار گرفته نمايان شود.

اين شکل شامل هشت (8) قسمت است که در هر قسمت يک چليپاي خطي در بين دو چليپاي شکسته نقش بسته است . چنين شکلي و تزييني مويد اين نظر است که از لحاظ منشا و کاربرد ، چليپاي شکسته معادل چليپا است که هر دوي آنها نماد روح اند و از آنها براي تزيين مقبره ها استفاده مي شده است.

پويا منصفي . تابستان 88


منابع ديگر :

مجله باستان شناسي و تاريخ – سال سوم – شماره دوم – بهار و تابستان 1368 – صفحات 49-46

گردونه خورشيد يا گردونه مهر – نصرت اله بختورتاش – سال نشر :1356 خورشيدي – صفحات 32-5