اكنون مي نويسم ...تا فراموشم نشود...تا ياد زحمات خود بيافتم...تا آموختهايي كه از صدها سفر و خواندن صدها كتاب آموختم را فراموش نكنم...بهرحال آنچه مي نويسم در مغرم سنگيني مي كند اين نوشتار ها ، نتيجه 9 سال سفر و تحقيق است..
Archaeology
।:باستان شناسي چيست ؟تعريف علمي باستان شناسي :باستان شناسى، دانش بررسى فرهنگ هاى انسانى از راه بازیابى، مستندسازى، و تحلیل بازمانده هاى مادى بشر، همچون معمارى، دست ساخته ها، بازمانده هاى انسانى و یا پهنه زمین است। هدف نهایى باستان شناسى، روشنگرى درباره تاریخ بشر و فراز و فرود شكل گیرى تمدن است। از این رو بسیارى از رشته هاى دیگر علوم انسانى نظیر تاریخ، گیتا شناسى، زمین شناسى و مردم شناسى در پیوند با این دانش بشرى بوده اند. با این حال علم باستان شناسى از چندین دهه قبل نه تنها در اصول و روش تحقیق، بلكه در اهداف نیز به سرعت دستخوش تحولات بنیادى شده است. باستان شناسى با درك مفاهیم میراث گذشتگان بر مبناى آثار باقى مانده در درون و برون خاك به این اسناد و میراث گذشته معناى فرهنگى ویژه مى دهد.» در ایران همپاى كاوش هاى فرنگیان، دانش باستان شناسى نزد معدود دانش آموختگان و فرهیختگان این رشته، بسط و گسترش یافت. در این میان بودند بزرگانى كه در تثبیت و ساماندهى مبانى باستان شناسى از یك سو و پژوهش هاى فراگیر عملى این رشته در ایران سهم بسزایى داشتند. دكتر عزت الله نگهبان از جمله این بزرگان و از مهمترین آنهاست.تعريف باستانشناسي از ديدگاه و تجربيات من :علم باستان شناسي ،علميست كه يك باستان شناس از راه بررسي علمي و آزمايشگاهي و تجزيه و تحليل مدارك بدست آمده از گذشتگان و پيشينيان وجود يك چيز را از نظر علمي اثبات مي كند . باستان شناس ضمن اثبات فرضيه هاي تاريخي بزرگترين خدمتي را كه انجام مي دهد بر ملا كردن دروغ هاي تاريخي ، خرافات قومي و مذهبي و يا افشاي واقعيات تاريخي مي باشد.علم باستانشناسي مانند رياضي و فيزيك عمل مي كند يعني تا اثبات نتواند بكند مثلا" خشايار شاه پادشاه ايران بوده اين نكته را يك فرضيه تاريخي مي پندارد ، تا زماني كه آن را اثبات كند.بنابراين استناد به اكتشافات باستانشناسي صد در صد علمي و 99% محرز و بر مبناي واقعيت مي باشد॥ باستان شناسي فقط در زمينه هاي اكتشاف و پيدا كردن وقايع و رويدادهاي تاريخي نيست ، بلكه باستانشناسي در زمينه زمين شناسي ، عمر كره زمين ، گياه شناسي ، مردم شناسي ،و صدها مورد ديگرفعاليت مي نمايد .فوايد علم باستان شناسي به زندگي بشري ،شناخت اديان ،و ديرينه شناسي و آينده شناسي :همانطور كه گفته شد باستان شناسي فقط با ديده ها و علم مي خواهد اثبات و معرفي نمايد لذا به گفته ها و نوشته فقط به عنوان يك منبع و يك راهنما تكيه مي كند .در جهان امروز خيلي از گفته ها يا بدون تحقيق به عنوان يك اصل براي مردم شناخته شده اند و يا توسط اشخاصي با سليقه شخصي آنها نوشته شده اند.
پدر باستان شناسي ايران دكتر نگهبان
باستان شناسي دروغ ها را بر ملا مي كند وخرافات را مي گويد كه واقعيت ندارد.و انسان را راهنمايي مي كند كه چون در گذشته بدين سان بوده پس در آينده نيز راه صحيح به اين شكل خواهد بود .مثال مهم : در كتاب يهوديان و در كتابهاي تاريخي كه ما در مدرسه مي خوانيم در مورد موسي نوشته : او در زمان فرعون رامسس دوم قيام كرد.مردم را به خداپرستي دعوت نمود.از ميان رود نيل عبور كرد و رامسس و سپاهيانش رو غرق نمود.از معجزات وي عصاي وي بود كه تبديل به اژدها مي شد و مردگان را زنده مي كرد ؟؟!!!! البته اينها قسمت كوچكي از چيزهايي است كه به موسي نسبت مي دهند !!!اما.............از نظر باستانشناسان علل الخصوص انجمن باستانشناسي انگلستان كه در نوع خود از معتبر ترين انجمنها بوده و شعبه اي نيز در اكسفورد دارد شخصي ! به نام !! موسي وجود نداشته و ندارد ...!!! و ...وجود شخصي به نام موسي فقط يك فرضيه تاريخي و مذهبي است.هنوز هيچ كتيبه اي ، منبعي و يا اثاري در روم باستان و مصر به نام موسي ديده و شنيده و پيدا نشده است ، بنابراين وجود موسي و اتفاقاتي كه در زمان او مي گويندو در تورات ذكر شده كه رخ داده است، كاملا" مذهبي بوده و بر اساس تخيلات نوشته شده اند چون تحقيقات و آثار بدست آمده در زمان رامسس اول و دوم پادشاه مصر درست بر خلاف آنچه در تورات آمده است وفقط يك فرضيه مي باشد.باستانشناسان در مورد حضرت موسي به چه نكاتي برخوردند ؟سوال اينجاست كه چرا وجود پيامبري به نام موسي يك فرضيه است ؟1- هيچ كتيبه اي از صدها كتيبه كشف شده در اهرام و اطراف آن كه از نظر تاريخي متقارن بوده با زمان زندگي حضرت موسي كشف نشده كه نامي از اين انسان برده باشد.2- شايان ذكر است اين كتيبه ها صرفا" براي وقايع نگاري بوده و در آن زمان تاريخ نويساني بودند كه موظف بودند تمام اتفاقات را بنويسد . در اين كتيبه ها تاريخ نويشان مصري از لگ مال شدن حيوانات به زير پاي انسانها و يا كشته شدن يك گاري چي ياد كرده و حتي از بارندگي و صغيان رود نيل نام برده اند اما چگونه مي شود از انساني كه يك دريا را خشك مي كند و يا عصاي آن تبديل به اژدها مي شود يادي نكنند ؟؟ آيا مي شود از انساني كه بر عليه فرعون قيام كرده و خداي او را انكار مي كند چيزي نوشته نشود؟؟ آيا براي فرعون مهم نبود كه بخاطر نشان دادن قدرت خود به تاريخ نويسان مصري و رومي بگويد بنويسيد كه من قوم بني اسرائيل را در زندان كردم ؟؟ و يا آنها را مجبور به مهاجرت نمودم ؟؟3-در كتاب تورات آمده موسي در زمان رامسس دوم مي زيسته و بر اين فرعون مي خروشد...ونوشته شده كه سرانجام اين فرعون زماني كه داشته موسي و قومش را تعقيب مي كرده درياي نيل از وسط باز مي شود و پس از عبور موسي و قوم بني اسرائيل ، فرعون و سربازانش كه در پي موسي بودند ناگهان دريا بسته مي شود و در وسط آب همگي غرق شده و اجسادشان نيز طعمه ماهيها مي شود؟؟؟؟!!!!! اين در حالي است كه جسد موميايي رامسس اول و دوم هم اكنون در موزه لوور پاريس است و علت مرگشان توسط باستانشناسان طبيعي اعلام شده و اجسادشان نيز كاملا" سالم است !!!!! به غير از اين اين نتكته كه فرعون به اين شكل عجيب غرق شده قابل نوشتن بر روي سنگي....گلي...ديواري نبوده است؟؟؟ ايا فرعون كه نقش خدا را براي مردم داشته اينقدر مرگش بي مقدار بوده كه كسي از آن اتفاق عجيب ياد نكرده ؟؟؟ چرا مرگ همه فرعونها تك تك با شرح كامل نوشته شده است؟؟؟ تصوير موميايي فرعون بزرگ كه به دنبال حضرت موسي در رود نيل به گفته تورات غرق شده بود ولي در يكي از معابد زير زميني پيدا شد كه بر اثر مرگ طبيعي مرده بود ؟؟!!؟اينها چرا هايي است كه باستانشناسي به انها پايخ مي دهد ...... مي پرسيد چرا رسما" انتشار نمي دهد ؟؟؟ البته انتشار مي دهد ولي فقط در وب سايت رسمي انجمن و دانشگاه باستانشناسي..
(دانشگاه اكسفورد.Archaeology university of oxford )
آخرين كتاب اكسفورد در مورد اطلاعات باستان شناسي
..چون دانشگاه ها نميخواهد جنگ اديان راه بياندازد و در منشور حقوقي آنها نيز احترام به اديان ذكر شده و كليساي مقدس در ايتاليا نيز اين را از تمام دانشگاه هاي جهان خواسته است و به عنوان دستور العمل در تمامي دانشگاه هاي جهان لازم الجراست. و نيز مصلحت جهان نيز اين است كه فعلا" اين اطلاعات براي كساني كه مي خواهند بيانديشند باقي بماند تا جامعه خودش به دنبال علم برود....باستانشناسان نمي خواهد به كسي حرف خود را اثبات كنند..باستانشناسي مي خواهد كشف كند و علم را پيشرفته و متمدن كند و نكات مبهم را براي علم روشن سازد. و واقعيت را براي پيشترفت علم مشخص كند. چون غذاي پيشترفت باستانشناسي كشف واقعيت است و با كشف هر واقعيتي باستانشناس واقعيت ديگري را كشف مي كند ।البته داستان تفكر انگيز وجود حضزت موسي قسمتي از اكتشتفاتي است كه باستانشناسان به جاي اينكه جنگ قومي راه بياندازند و ان را تكذيب كنند ، فقط مي گويند از نظر ما موسي و عيسي فقط يه فرضيه هستند....تا زماني كه وجودشان قطعا" اثبات گردد.........پس منتظر مقالات ديگر نيز باشيد.....
غار اعجاب انگيز سهولان واقع در كيلومتر 15 جاده مهاباد
من به همراه راننده خوب كرد زبان حاج رحيم مطبوعي
اكنون علم بشر با كمك باستانشناسي پرده ها كنار زده و واقعيت را كشف مي كند।تاريخ باستانشناسي در ايران و آنچه گذشته و انواع باستانشناسي:باستانشناسي در ايران ابتدا مخلوطي از تحقيقات زمين شناسي اروپائيان براي اكتشاف نفت و علاقه بعضي از تاريخ دوستان غربي در ايران بود كه به اين شكل آغاز شد।جستجو گران نفت ابتدا به مناطقي رفتند كه در گذشته هاي دور داراي تمدني خاكي و آبي بوده است।آنها با تهيه نقشه هاي هوايي از مناطق مانند دشت خوزستان كه در نزديكي بين النهرين قرارداشته و يا جلگه هاي فلات ايران درست در مناطقي كه روزگاري تمدنهاي عظيمي قرار داشته به وجود نفت در دل زمين پي مي بردند و عكس و نقشه تهيه مي نمودند। البته حتما" مي دانيد كه نفت نيز از انباشته شدن اجساد و پيكره موجودات خاكي و دريايي طي سالها به وجود مي اد ، پس آنان راه گزافي نرفته و دقيقا" به نقاطي پاگذاشتند كه سابقه تاريخي دارند । به همراه اين گروههاي جستجوگر نفت ،عده اي براي براي كشف تاريخ آمد!! ، كساني مانند مادام ديالا فوا ي فرانسوي يا دكتر ژاك دومورگان و بعدها پروفسور گريشمن ابتدا براي كشف تاريخ پا به ايران گذاشته بودند ...اينان ابتدا توانستند آثار معماري و بناهاي عظيم تمدن ايران را كشف نمايند ॥در همين زمان بود كه مقبره كوروش كبير و ارامگاه مادر كورش توسط مادام ديالا فوا شناسايي شد।البته دكتر ژاك دو مورگان نيز دقيقا" به همراه هيئت اكتشاف نفت بود كه توانست تپه باستاني آكروپل در شوش و كاخ داريوش بزرگ را كشف نمايد، جالب است بدانيد زماني كه مادام ديالافوا آرامگاه كورش را توانست كشف و سپس كتيبه آن را ترجمه نمود و مشخص گرديد كه اين مكان آرامگاه كورش است تا قبل از آن زنان منطقه قديمي شيراز اين مكان را به عنوان قبر سليمان نبي مي شناختند و براي گرفتن حاجت انجا راز و نيازها كرده و چه دخيلها كه نمي بستند।(منبع " كتاب خاطرات مادام ديالافولا - كتاب چغازنبيل كريشمن- كتاب كوروش استاد پاريزي ) پس از چندي باستانشناسان توانستند با اكتشافات عميق تر در دل خاك به اثار فرهنگي ايران برسنند و با گنجينه اي ارزشمند و غني و سرشار از فرهنگها و آداب و روسم مختلف و اقوام متنوع و صدها جور زندگي و مردم متفاوت آشنا شوند।و درست اينجا شروع شاخه هاي ديگري از علم باستانشناسي بود । زيرا اينبار انان نياز به جامعه شناس داشتند ، انها گياهاني را مي ديدنند كه نامشان را نمي دانشتند ، پس نياز به گياه شناس بود،به اين شاخه از باستانشناسي " گياه باستان شناس مي گويند " درزماني باستانشناسان متوجه شدند براي كشف بعضي از اثار و تمدنهاي تاريخي نياز به رفتن در اعماق ابها و درياها دارند...در اينجا باستانشناسي زير اب مطرح شد।
پدر باستان شناسي ايران دكتر نگهبان
باستان شناسي دروغ ها را بر ملا مي كند وخرافات را مي گويد كه واقعيت ندارد.و انسان را راهنمايي مي كند كه چون در گذشته بدين سان بوده پس در آينده نيز راه صحيح به اين شكل خواهد بود .مثال مهم : در كتاب يهوديان و در كتابهاي تاريخي كه ما در مدرسه مي خوانيم در مورد موسي نوشته : او در زمان فرعون رامسس دوم قيام كرد.مردم را به خداپرستي دعوت نمود.از ميان رود نيل عبور كرد و رامسس و سپاهيانش رو غرق نمود.از معجزات وي عصاي وي بود كه تبديل به اژدها مي شد و مردگان را زنده مي كرد ؟؟!!!! البته اينها قسمت كوچكي از چيزهايي است كه به موسي نسبت مي دهند !!!اما.............از نظر باستانشناسان علل الخصوص انجمن باستانشناسي انگلستان كه در نوع خود از معتبر ترين انجمنها بوده و شعبه اي نيز در اكسفورد دارد شخصي ! به نام !! موسي وجود نداشته و ندارد ...!!! و ...وجود شخصي به نام موسي فقط يك فرضيه تاريخي و مذهبي است.هنوز هيچ كتيبه اي ، منبعي و يا اثاري در روم باستان و مصر به نام موسي ديده و شنيده و پيدا نشده است ، بنابراين وجود موسي و اتفاقاتي كه در زمان او مي گويندو در تورات ذكر شده كه رخ داده است، كاملا" مذهبي بوده و بر اساس تخيلات نوشته شده اند چون تحقيقات و آثار بدست آمده در زمان رامسس اول و دوم پادشاه مصر درست بر خلاف آنچه در تورات آمده است وفقط يك فرضيه مي باشد.باستانشناسان در مورد حضرت موسي به چه نكاتي برخوردند ؟سوال اينجاست كه چرا وجود پيامبري به نام موسي يك فرضيه است ؟1- هيچ كتيبه اي از صدها كتيبه كشف شده در اهرام و اطراف آن كه از نظر تاريخي متقارن بوده با زمان زندگي حضرت موسي كشف نشده كه نامي از اين انسان برده باشد.2- شايان ذكر است اين كتيبه ها صرفا" براي وقايع نگاري بوده و در آن زمان تاريخ نويساني بودند كه موظف بودند تمام اتفاقات را بنويسد . در اين كتيبه ها تاريخ نويشان مصري از لگ مال شدن حيوانات به زير پاي انسانها و يا كشته شدن يك گاري چي ياد كرده و حتي از بارندگي و صغيان رود نيل نام برده اند اما چگونه مي شود از انساني كه يك دريا را خشك مي كند و يا عصاي آن تبديل به اژدها مي شود يادي نكنند ؟؟ آيا مي شود از انساني كه بر عليه فرعون قيام كرده و خداي او را انكار مي كند چيزي نوشته نشود؟؟ آيا براي فرعون مهم نبود كه بخاطر نشان دادن قدرت خود به تاريخ نويسان مصري و رومي بگويد بنويسيد كه من قوم بني اسرائيل را در زندان كردم ؟؟ و يا آنها را مجبور به مهاجرت نمودم ؟؟3-در كتاب تورات آمده موسي در زمان رامسس دوم مي زيسته و بر اين فرعون مي خروشد...ونوشته شده كه سرانجام اين فرعون زماني كه داشته موسي و قومش را تعقيب مي كرده درياي نيل از وسط باز مي شود و پس از عبور موسي و قوم بني اسرائيل ، فرعون و سربازانش كه در پي موسي بودند ناگهان دريا بسته مي شود و در وسط آب همگي غرق شده و اجسادشان نيز طعمه ماهيها مي شود؟؟؟؟!!!!! اين در حالي است كه جسد موميايي رامسس اول و دوم هم اكنون در موزه لوور پاريس است و علت مرگشان توسط باستانشناسان طبيعي اعلام شده و اجسادشان نيز كاملا" سالم است !!!!! به غير از اين اين نتكته كه فرعون به اين شكل عجيب غرق شده قابل نوشتن بر روي سنگي....گلي...ديواري نبوده است؟؟؟ ايا فرعون كه نقش خدا را براي مردم داشته اينقدر مرگش بي مقدار بوده كه كسي از آن اتفاق عجيب ياد نكرده ؟؟؟ چرا مرگ همه فرعونها تك تك با شرح كامل نوشته شده است؟؟؟ تصوير موميايي فرعون بزرگ كه به دنبال حضرت موسي در رود نيل به گفته تورات غرق شده بود ولي در يكي از معابد زير زميني پيدا شد كه بر اثر مرگ طبيعي مرده بود ؟؟!!؟اينها چرا هايي است كه باستانشناسي به انها پايخ مي دهد ...... مي پرسيد چرا رسما" انتشار نمي دهد ؟؟؟ البته انتشار مي دهد ولي فقط در وب سايت رسمي انجمن و دانشگاه باستانشناسي..
(دانشگاه اكسفورد.Archaeology university of oxford )
آخرين كتاب اكسفورد در مورد اطلاعات باستان شناسي
..چون دانشگاه ها نميخواهد جنگ اديان راه بياندازد و در منشور حقوقي آنها نيز احترام به اديان ذكر شده و كليساي مقدس در ايتاليا نيز اين را از تمام دانشگاه هاي جهان خواسته است و به عنوان دستور العمل در تمامي دانشگاه هاي جهان لازم الجراست. و نيز مصلحت جهان نيز اين است كه فعلا" اين اطلاعات براي كساني كه مي خواهند بيانديشند باقي بماند تا جامعه خودش به دنبال علم برود....باستانشناسان نمي خواهد به كسي حرف خود را اثبات كنند..باستانشناسي مي خواهد كشف كند و علم را پيشرفته و متمدن كند و نكات مبهم را براي علم روشن سازد. و واقعيت را براي پيشترفت علم مشخص كند. چون غذاي پيشترفت باستانشناسي كشف واقعيت است و با كشف هر واقعيتي باستانشناس واقعيت ديگري را كشف مي كند ।البته داستان تفكر انگيز وجود حضزت موسي قسمتي از اكتشتفاتي است كه باستانشناسان به جاي اينكه جنگ قومي راه بياندازند و ان را تكذيب كنند ، فقط مي گويند از نظر ما موسي و عيسي فقط يه فرضيه هستند....تا زماني كه وجودشان قطعا" اثبات گردد.........پس منتظر مقالات ديگر نيز باشيد.....
غار اعجاب انگيز سهولان واقع در كيلومتر 15 جاده مهاباد
من به همراه راننده خوب كرد زبان حاج رحيم مطبوعي
اكنون علم بشر با كمك باستانشناسي پرده ها كنار زده و واقعيت را كشف مي كند।تاريخ باستانشناسي در ايران و آنچه گذشته و انواع باستانشناسي:باستانشناسي در ايران ابتدا مخلوطي از تحقيقات زمين شناسي اروپائيان براي اكتشاف نفت و علاقه بعضي از تاريخ دوستان غربي در ايران بود كه به اين شكل آغاز شد।جستجو گران نفت ابتدا به مناطقي رفتند كه در گذشته هاي دور داراي تمدني خاكي و آبي بوده است।آنها با تهيه نقشه هاي هوايي از مناطق مانند دشت خوزستان كه در نزديكي بين النهرين قرارداشته و يا جلگه هاي فلات ايران درست در مناطقي كه روزگاري تمدنهاي عظيمي قرار داشته به وجود نفت در دل زمين پي مي بردند و عكس و نقشه تهيه مي نمودند। البته حتما" مي دانيد كه نفت نيز از انباشته شدن اجساد و پيكره موجودات خاكي و دريايي طي سالها به وجود مي اد ، پس آنان راه گزافي نرفته و دقيقا" به نقاطي پاگذاشتند كه سابقه تاريخي دارند । به همراه اين گروههاي جستجوگر نفت ،عده اي براي براي كشف تاريخ آمد!! ، كساني مانند مادام ديالا فوا ي فرانسوي يا دكتر ژاك دومورگان و بعدها پروفسور گريشمن ابتدا براي كشف تاريخ پا به ايران گذاشته بودند ...اينان ابتدا توانستند آثار معماري و بناهاي عظيم تمدن ايران را كشف نمايند ॥در همين زمان بود كه مقبره كوروش كبير و ارامگاه مادر كورش توسط مادام ديالا فوا شناسايي شد।البته دكتر ژاك دو مورگان نيز دقيقا" به همراه هيئت اكتشاف نفت بود كه توانست تپه باستاني آكروپل در شوش و كاخ داريوش بزرگ را كشف نمايد، جالب است بدانيد زماني كه مادام ديالافوا آرامگاه كورش را توانست كشف و سپس كتيبه آن را ترجمه نمود و مشخص گرديد كه اين مكان آرامگاه كورش است تا قبل از آن زنان منطقه قديمي شيراز اين مكان را به عنوان قبر سليمان نبي مي شناختند و براي گرفتن حاجت انجا راز و نيازها كرده و چه دخيلها كه نمي بستند।(منبع " كتاب خاطرات مادام ديالافولا - كتاب چغازنبيل كريشمن- كتاب كوروش استاد پاريزي ) پس از چندي باستانشناسان توانستند با اكتشافات عميق تر در دل خاك به اثار فرهنگي ايران برسنند و با گنجينه اي ارزشمند و غني و سرشار از فرهنگها و آداب و روسم مختلف و اقوام متنوع و صدها جور زندگي و مردم متفاوت آشنا شوند।و درست اينجا شروع شاخه هاي ديگري از علم باستانشناسي بود । زيرا اينبار انان نياز به جامعه شناس داشتند ، انها گياهاني را مي ديدنند كه نامشان را نمي دانشتند ، پس نياز به گياه شناس بود،به اين شاخه از باستانشناسي " گياه باستان شناس مي گويند " درزماني باستانشناسان متوجه شدند براي كشف بعضي از اثار و تمدنهاي تاريخي نياز به رفتن در اعماق ابها و درياها دارند...در اينجا باستانشناسي زير اب مطرح شد।
।كاوشگران خطوطي را ديدند كه چيزي از آن نمي فهميدند و نياز به خط و زبان شناس داشتند و اينجا بود كه باستانشناسي به شاخه هاي مختلف براي روشن شدن تمام ضواياي اين گنجينه كهن و عجيب تقسيم شد.
تا بتواند به تمام سوالات تك تك پاسخ دهد.در اين وسط براي آزمايشات گوناگون بر روي سفالها و بوجود آمدن نوع گياهاني كه امروز در نيا وجود ندارند و تشخيص چگونگي مرگ اسانهاي دوران گذشته كه فقط اسكلتي از آنها بجا مونده علم فيزيك وارد باستان شناسي شد. فيزكدانان متوجه شدند كربن 14 مي تواند براي شناحت و پايخ عمر هر چيزي كه از كربن درست شده به انسان كمك كند و در اين مرحله باستانشناسي مجهز به آزمايشگاه شد و آنچه را در آزمايشگاه هاي بزرگ و مجهز انگلستان و آمريكا با استفاده از فرمولهاي ايزوتوپ و كربن 14 آزمايش مي كنند جوابي علمي و قطعي به سوالات دانشمندان مي باشد.امروز با ستانشناسي مي توان عمر و دليل مرگ يك اسكلت را تخمين بزند ..
يك ازمايشگاه باستان شناسي
.باستانشناسي مي تواند جنسيت و خصوصيات فيزيكي يك اسكلت انسان متعلق به 3000 سال پيش را مشخص كند...مي تواند بگويد اين اسكلت چپ دست بوده يا راست دست ؟؟ ايا ازدواج كرده بوده؟؟؟ ايا بيماري خاصي داشته؟؟؟اكنون باستانشناسي جالب تر و شيرين تر مي شود....
تا بتواند به تمام سوالات تك تك پاسخ دهد.در اين وسط براي آزمايشات گوناگون بر روي سفالها و بوجود آمدن نوع گياهاني كه امروز در نيا وجود ندارند و تشخيص چگونگي مرگ اسانهاي دوران گذشته كه فقط اسكلتي از آنها بجا مونده علم فيزيك وارد باستان شناسي شد. فيزكدانان متوجه شدند كربن 14 مي تواند براي شناحت و پايخ عمر هر چيزي كه از كربن درست شده به انسان كمك كند و در اين مرحله باستانشناسي مجهز به آزمايشگاه شد و آنچه را در آزمايشگاه هاي بزرگ و مجهز انگلستان و آمريكا با استفاده از فرمولهاي ايزوتوپ و كربن 14 آزمايش مي كنند جوابي علمي و قطعي به سوالات دانشمندان مي باشد.امروز با ستانشناسي مي توان عمر و دليل مرگ يك اسكلت را تخمين بزند ..
يك ازمايشگاه باستان شناسي
.باستانشناسي مي تواند جنسيت و خصوصيات فيزيكي يك اسكلت انسان متعلق به 3000 سال پيش را مشخص كند...مي تواند بگويد اين اسكلت چپ دست بوده يا راست دست ؟؟ ايا ازدواج كرده بوده؟؟؟ ايا بيماري خاصي داشته؟؟؟اكنون باستانشناسي جالب تر و شيرين تر مي شود....