۱۳۸۷ مهر ۱۰, چهارشنبه

اطلاعات ما در مورد دين اسلام بسيار اشتباه و غير منطقي است . با اين عقايدغلط فقط داريم به ايراني بودن خودمان ضربه مي زنيم ، بياييد به راستي برگرديم :



مسلمانان و دوستاران بزرگان دين ، لطفا" در اين مورد و صدها كتاب ديگر كه بر عليه ايرانيان نوشته و روايت شده ، نزد خود بيانديشيد....


تحقيق فوق نگاهي علمي است به اسامي بزرگ پارسي كه در سالهاي اخير نام هاي ايراني به فراموشي گذاشته شده اند و نامهاي عربي را ما ايرانيان با فرهنگي بالغ بر 10 هزار سال بر روي فرزندان خود مي گذاريم । چرا اسم تمام قاچاقچي ها در فيلمها و سريالهاي اخير در ايران اسامي شاهنامه است ؟ مثلا" رئيس قاچاقچي ها اسمش رستم خان است يا كيومرث ؟؟ اما اسم تمام پليس هاي فداكار و مهربان و مومن ،علي و حسين است ؟؟ اسم اين تهاجم فرهنگي است...اسم اين غارت فرهنگي است....چرا اداره ثبت احوال نمي گذارد كه اسامي باستاني ايران رو روي بچه هاي خود بگذاريم...و به شما ليست مخصوص مي دهد كه از روي ان انتخاب كنيد؟؟؟ چرا در ايام خاص به اسامي فاطمه و علي و ..... جايزه مي دهند....واسامي ايراني را خوار و ذليل مي كنند ؟؟؟ چرا اسم يك كوچه در ايران كورش نيست ؟؟؟ چرا اسم يك خيابان در ايران داريوش نيست ؟؟؟ ايا در ايران ديده ايد اسم يك خيابان آتوسا...يا پارميس باشد ؟؟؟ اينها يك نوع تخريب مخفيانه فرهنگي است.....يعني پس از مدتي يك مادر ايراني نام فرزند خود را ديگر رستم نمي گذارد....چون ياد افراد قاچاقچي مي افتند.....از نظر روانشناسي مردم يواش يواش اين اسامي را به عنوان واژه اي منفي در ذهن خود جا مي اندازند...چون جامعه است كه يك چيزي را ارزش مي كند و يا بي ارزش...مثلا" همه فكر مي كنند...كلمه "مرتيكه "فحش است...ولي اين را جامعه تبديل به فحش كرده ، چون معني آن مرد كوچك است. در مناطق پارسي زبان در تاجيكستان و افغانستان به مرد جوان نابالغ مرتيكه مي گويند ؟!؟ و يا چرا ماردان ايراني نام دختران خود را جميله نمي گذارند ؟؟ چون ياد اون رقاصه معروف مي افتند و دوست ندارند اسم منفي روي بچه اشان باشد...و يا چرا مردم اسم دخترشان را مهموش و يا پريوش نمي گذارند؟؟ بخاطر اينكه اين اسامي را جامعه خودش منفي كرده و بار منفي پيدا كرده و اين در حالي است كه اسامي بسيار خوبي هستند و معاني زيبا و فلسفي دارند....متن زير را بخوانيد :
بالارفتن رشد فكري مردمان ما طي اين سالهاي اخير و تحميل فراگيري زبان عربي در مدارس جمهوري اسلامي موجب شد تا هموطنان ما به ريشه و معني برخي از نامهاي غيرايراني پي‌برده وتلاش كنند تا هر چه بيشتر از نامهاي زيبا وپرمعناي ايراني بهره ببرند و واقعاً طي قرنها نياكان ما بخاطر آگاه نبودن از معني‌هاي برخي از نامها، شايد ستمي تاريخي به فرزندان خود ميكرده‌اند. البته چون زبان عربي زبان مادري مردم ما نبوده است و هجوم بيگانه موجب شده بود تاخودآگاه برخي از واژه‌ها و نامهاي نادرست بر تاريخ و فرهنگ و جوامع و خانواده‌هاي ما تحميل شود!
مثلاً غلام نامي است و يا شايد بهتر باشد بگوييم پيشوند برخي از نامهايي است كه هرگز در زبان عربي از آن استفاده نمي شود. اما غلامعلي و غلامحسين و غيره درميان ما ايرانيان بسيار رايج بوده است!
من بسياري از كشورهاي عربي را گشته‌ام!! دوستان بسياري دارم كه از كشورهاي عربي هستند و هرگز يك عنصر عرب را نديده‌ام كه اورا غلام بنامند! و اين بدين خاطر است كه اعراب معني غلام را مي‌دانند و ما نميدانسته‌ايم. غلام از ريشه غلم مي‌آيد كه به معناي بهره‌وري جنسي است! و غلام به پسربچه‌هايي مي‌گفتند كه اعراب از آنها استفاده جنسي مي‌نموده‌اند! بغلط به ما گفته‌بودند كه غلام يعني نوكر وبرده و بنده! درصورتيكه درزبان عربي، عبد ميشود برده و نوكر را خادم ميگويند! غلام وكنيز همطراز و همراهند!! از كنيزان نيز بهره جنسي وخانگي مي‌برده‌اند و از غلام بچه ها نيز!!
بسياري از نامهاي عربي كه درميان ما ايرانيان رايج است درميان اعراب اصيل (عربستان سعودي، كشورهاي خليج فارس..) ابداً متداول نيست! هرچند امكان دارد كه اين نامها درميان شيعيان مورد استفاده قرار بگيرد. آنهم بعنوان عشق وتعصب ويژه‌اي كه نسبت به برخي از شخصيتهاي تاريخ اسلام داشته و دارند. اما بدون شك اگر پدرومادري باريشه اين گونه نامها ومعناي آنها آشنايي ميداشته‌اند هرگز نامهاي نازيبا را بعشق شخصيتهاي تاريخي برروي فرزندان خود نمي‌نهادند.
با هم به معني چندنام نگاهي مي‌اندازيم كه نتيجه سالها پژوهش و كنكاش مي‌باشد:
ام كلثوم: ام يعني مادر و كلثوم به فرزند خيكي و چاق اطلاق ميشود
حفصه: هسته خرما و يا زن سياه و زشت
خديجه: به سقط جنين شتر ميگويند
بتول: زني كه هوس مرد و همخوابگي دارد
سميه: از سم مي آيد و به اندازه زهري كه در چيزي باشد ميگويند.
سكينه: كه مسكين نيز با اين نام هم خانواده مي‌باشد. به بانوي گدا و خوار و بيچاره ميگويند
رقيه: كه از ريشه رق مي‌آيد، به معناي افسون و جادو و نيرنگ است.
عذرا: به هرآن چيزي كه سوراخ نشده باشد ميگويند.
جعفر: ماده شتري كه شير بسيار داشته باشد.
ذبيح: به هرچارپايي كه گلويش را ببرند ميگويند. ذبح شده يعني گلو بريده
باقر: كه از خانواده بقره مي‌باشد به گاو نر چاق ميگويند و اعراب جاهلي به كسي كه خيلي چيز مي‌فهميده است نيز ميگفته. باقرالعلوم يعني طرف همچون گاو چيز ميداند.
عباس: از عبس مي‌آيد به معناي اخمو، ترشرو، ترسناك و بدخود
عثمان: بچه مار
كاظم: از كظم مي‌آيد و به معناي لال بودن، گنگ و بي‌زبان و خاموش
هاشم: به نان فروش دوره‌گرد مي‌گفته اند!
حيدر: اين نام مخلوطي است از عربي و پارسي، حي يعني زنده و در يعني دريدن! حيدر به كسي گفته اند كه انسانها را زنده زنده پاره ميكرده است.
صغري: كوچك و پست و اصغر نيز از همين خانواده و ريشه صغرا است. به معناي كوچكتر!
البته نامهاي ديگري چون كلب علي، كلبحسين و غيره نيز رايج بوده است كه كلب يعني سگ و كلب علي يعني سگ علي و سك حسين و غيره. اينها نمونه اندكي بود ازمعني برخي از نامهاي تازي كه درميان ما ايرانيان قرنها رايج است. ما كمتر از معني آنها آگاه بوده ايم و كلاً اين گونه نامها نوعي توهين وتحقير بوده است براي هرعنصر ايراني همچنانكه درقرنهاي نخست هجوم تازيان به ايران، ما را برده و موالي ميخواندند و خودشان را مولا! و براساس همين تفكر و انديشه بودكه نامهاي نازيباي عربي را نيز برما تحميل كردند! همچنانكه با رايج نمودن واژه و لقب و يا عنوان آقا كه عربي آن ميشود سيد!! به طور غلط به ما فهماندند كه سيد بودن يعني نواده پيامبر اسلام بودن! يك پنجم درآمد هر ايراني نيز در بست بايد دراختيار تازيان قرار بگيرد و چون سيد بودن يك برتري اجتماعي و اقتصادي را از آن دارنده اين عنوان ميكرد، تعداد سيدها نيز در تاريخ ما فراوان شد و تا به امروز برجاي مانده است. وكلاً نوعي تبعيض اجتماعي ميان تازي و ايراني برعنصر آزاده ايراني تحميل شده است! دررابطه با نادرست بودن نسبت اين همه سيدها با پيامبر اسلام و نوادگان دختري ايشان (فرزندان فاطمه) اخيراً در ايران تحقيقاتي بعمل امده است كه دفتر ولايت فقيه از انتشار آن جلوگيري نموده است.


"راز ِبی اخلاقی ِمسلمانان"

از نظر دیدگاه تاریخی
حکایت است شیخی از شاگردان خواجه نصیرالدین چنین روایت کند که: در بلاد مسلمانان هرروز خبرهای بسیار می رسید از دزدی و قتل و تجاوز که همه از جانب مسلمانان بود .
روزی خواجه نصیرالدین مرا گفت: دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و کامل می دانند ؟من بدو گفتم : بزرگوارا، همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم .
خواجه نصیر الدین فرمود : ای شیخ تو کوششها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد را می دانی، همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا شبانگاه راه را بدونشان داده اند... اما این چه سری است که ایشان بی اخلاق ترین مردمانند و آنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش، که از وجدان بیدار اوست؟ من بسیار سفر کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دینها و آیینها دیده ام.
از "غوتمه ( بودا )" در خاورزمین تا "مانی ایرانی" در باختر که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند . در اخلاق آنان، هرگز چون مسلمانان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود شناسد و وجدان خود را بیدار کند نیازی به جزئیات اخلاقی چون مسلمانان ندارد.
اما دانی براستی عیب اخلاق ِمسلمانی چیست ای شیخ ؟در اخلاق ِمسلمانی هر گاه به تو فرمانی دهند، آن فرمان "اما و اگر" و "خودی و غیر خودی" دارد .در اسلام تو را گویند :قتل مکن ... اما قتل نامسلمان را باکی نیست.دروغ نگو ... اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست. غیبت مکن ... اما غیبت کافر را باکی نیست.تجاوز مکن ... اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست ...و این " اما " ها مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی که به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند، اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند . راز نابخردی مسلمانان نیز درهمین است ای شیخ ...